• وبلاگ : عشق و عاشقي
  • يادداشت : تو دلنشين تريني
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + يه دوست 
    خدانگهدار
    پاسخ

    نظراتتون جالب بود ممنون
    + يه دوست 
    اين شعر از ابوالفضل برزويي نصر ابادي است
    + يه دوست 

    آي جماعت، چطوره احوال تون؟
    چي مونده از صفاي پارسال تون؟


    نگين فلاني از لطيفه خسته است
    خدا گواهه من دلم شکسته است
    با خنده شماس که جون مي گيرم
    براي تک تک شما مي ميرم


    حتي اگه فقير و بي پول باشيد
    دلم مي خواد که شاد و شنگول باشيد


    خونه هاتون چرا خوش آب و رنگ نيست؟
    چي شده؟ خندتون چرا قشنگ نيست؟


    حرفهاي گريه دار نمي پسندين؟
    مي خواين يه جوک بگم، کمي بخندين؟


    خوشا به حال اون که تو محله ش
    هواي عاشقي زده به کلّه ش


    کسي که قلبش اتصالي داره
    مي دونه عاشقي چه حالي داره


    با اين که سخته، باز دلنشينه
    ((تپش، تپش، واي از تپش)) همينه


    ردّ و بدل که شد نگاه اول
    بيرون مياد از سينه، آه اول


    دل ميگه ـ هر چي بش بگي ـ فوتينا
    خواب و خوراک و زندگي، فوتينا


    عاشق شدن شيدايي داره والا
    ((خاطر خواهي رسوايي داره)) والا


    وقتي طرف تو کوچه پيدا مي شه
    توي دلت يه باره غوغا مي شه


    آرزوهات خيلي دورَن انگاري
    توي دلت، رخت مي شورن انگاري


    صداي قلبت اون قدر بلنده
    که دلبرت مي شنوه و مي خنده


    دين و مَرام و اعتقادت مي ره
    اون که مي خواستي بگي، يادت مي ره


    مي خواي بگي: ((فدات بشم الهي))
    مي گي که: ((خيلي مونده تا سه راهي؟))


    مي خواي بگي: ((عاشقتم عزيزم))
    مي گي که: ((من عا عا عا عا، چي چيزم!))


    مي خواي بگي: ((بيام به خواستگاري؟))
    مي گي: ((هواي خوبي داره ساري))
    کوزه ضربه ديده، بي تَرَک نيست
    حال طرف هم از تو بهترک نيست


    مي خواد بگه: ((برات مي ميرم اصغر!))
    مي گه: ((تمنا مي کنم برادر!))


    اول عشق و عاشقي نگاهه
    نگاه، مثل آبِ زير کاهه


    بين شماها عشقو مي شه فهميد
    از تو نگاها، عشقو مي شه فهميد


    عشق، اخوي، آتيش زير ديگه
    نگاه آدم که دروغ نمي گه


    نگاه مي گه: ((عاشقتم به مولا
    به قلب من خوش اومدي، بفرما))


    حضور حضرت منيژه خاتون
    چطوره حال بچه گربه هاتون؟


    براي اون دهان و چشم و ابرو
    هميشه بنده بوده ام دعاگو


    زبس که رفته عشق، توي قلبم
    نوشتم اسمتونو روي قلبم


    خدا گواهه تا شما نيايين
    از تو گلوم، غذا نمي ره پايين


    شَبا همه ش ياد شما مي کنم
    مي رم به آسمون نيگا مي کنم


    شما رو مثل ((ماه)) مي کِشَم هي
    شبا هميشه آه مي کشم هي


    کسي خبر نداره از قضايا
    نه جي جي و نه مامي و نه پاپا


    به جاي ((ماريا کَري)) و ((گوگوش))
    نوار گريه دار مي کنم گوش:


    ((قشنگترين پيرهن تو تنت کن
    تاج سَر سروري تو سرت کن


    چشما تو مست کن همه جا رو بشکن
    الا دل ساده و عاشق من ... ))


    دلم مي خواد که از سر محبّت
    به عشق من بدين جواب مثبت
    بگين ((بله)) و گرنه دلگير مي شم
    تو زندگي دچار تأخير مي شم


    اگر جواب ((نه)) بياد تو نامه ت
    خلاصه قهر، قهر تا قيامت!


    فداي اون که ((نه)) نمي گه مي شم
    عاشق يک دختر ديگه مي شم


    تو بي لياقتي اگه بگي ((نه))
    اِندِ حماقتي اگه بگي ((نه))


    ببين تو آينه، آخه اين چه ريخته؟
    مثل تو صد تا توي کوچه ريخته!


    تو خانمي؟ تو خوشگلي؟ چه حرفا ...
    حرف زياد نزن، برو ببينم با ااا ...


    بشين عزيز، پرت و پلا نگو مَرد!
    اين مدلي، نمي شه عاشقي کرد


    تو هر دلي، يه عشق موندگاره
    آدم که بيشتر از يه دل نداره


    ... درسته، ديگه توي شهر ما، نيست
    دلي که مثل کاروانسرا نيست


    بازم همون دلاي بچگي مون
    دلاي با صفاي بچگي مون


    يه چيز مي گم، ايشالا دلخور نشين
    قربونِ اون دلاي تک سر نشين!


    اين روزا عُمر عاشقي دو روزه
    ايشالا پير عاشقي بسوزه


    بلا به دور از اين دلاي عاشق
    که جمعه عاشقند و شنبه فارغ!


    گذاشته روي ميز من، يه پوشه
    که اسم عشق هاي بنده، توشه


    زري، پري، سکينه، زهره، سارا
    وجيهه و مليحه و ثريا


    نگين و نازي و شهين و نسرين
    مهين و مهري و پرند و پروين


    چهارده فرشته و سه اختر
    دو ليلي و سه اشرف و دو آذر
    سفيد و سبزه، گندمي و زاغي
    بلوند و قهوه اي و پر کلاغي ...


    هزار خانومند توي اين ليست
    با عده اي که اسم شون يادم نيست!


    گذشت دوره اي که ((ما)) يکي بود
    ((خدا)) و ((عشق)) آدما، يکي بود


    نامه مجنون به حضور ليلي
    مي رسه اينترنتي و ايميلي!


    شيرين مي ره مي شينه پيش فرهاد
    روي چمن تو پارک بهجت آباد


    زلفاي رودابه ديگه بلند نيست
    پله که هس، نيازي به کمند نيست


    تو کوچه، غوغا مي کنند و دعوا
    چهار تا يوسف، سر يک زليخا!


    نگاه عاشقانه، بي فروغه
    اگه مي گن ((عاشقتم)) دروغه


    تو کوچه هاي غربي صناعت
    عشقو گرفتن از شما، جماعت!


    کجا شد اون ظرافت و کرشمه
    نگاه دزدکي، کنار چشمه؟


    کجا شد اون به شونه تکيه کردن
    کنار جوبِ آب، گريه کردن؟


    دلاي بي افاده، يادش به خير
    دختر کاي ساده، يادش به خير


    من از رکورد عشق در خروشم
    اگه دروغ مي گم، بزن تو گوشم


    تو قلب هيشکي، عشق بي ريا نيست
    حُجب و حيا تو چشم آدما نيست


    کُشته دلبرند و ارتباطش
    فقط براي برخي از نکاتش


    پرنده پَر، کلاغه پَر، صفا پَر
    صداقت از وجود آدما، پَر


    دلا، قسم بخورـ اگر که مردي ـ
    که ديگه گِردِ عاشقي نگردي



    ما توي صحبت رُک و راستيم داداش
    عشق اگه اينه، ما نخواستيم داداش


    حالِ کذايي به شما ارزوني
    عشق ريايي به شما ارزوني


    زدم تو خال تون دوباره، آخ جان!
    حسابي حال تون گرفته شد، هان؟!


    اينا که من مي گم همه ش شعاره
    عشق و محبّت، شاخ و دم نداره


    مُهم، فقط نحوه ارتباطه
    اينه که اين قَدَر سرش بساطه


    ناز و ادا، هميشه بوده جونم!
    حُجب و حيا، هميشه بوده جونم!


    آدمو تو فکر و خيال گذاشتن
    وقت قرار، آدمو قال گذاشتن


    وعده اين که: ((من زن تو مي شم
    وصله چاک پيرهن تو مي شم))


    حرفاي داغ و پخته و تنوري
    چه از طريق نامه يا حضوري


    هميشه بوده توي عشق، حاضر
    همينه ديگه خُب، به قول شاعر:


    با اون همه قد و بالا تو قُربون
    ((با اون همه قول و قرار و پيمون


    که با من غمزه داشتي، رفتي))
    تو کوچه تون باز منو کاشتي، رفتي!


    چقدر مونده بي حساب و کتاب
    نامه لاکتاب مون بي جواب


    چقدر وعده هاي بي سرانجام
    چقدر توي کوچه، عرض اندام


    چقدر حرفاي عاشقانه
    چقدر آه و ناله شبانه


    چقدر گريه هاي توي پستو
    چقدر وصف خطّ و خال و ابرو


    چقدر دزدکي سرک کشيدن
    چقدر فحش و ناسزا شنيدن!




    چقدر خوابهاي خوب و شيرين
    چقدر، بعد خواب، ناله ـ نفرين!


    خلاصه، عشق و عاشقي همين هاست
    اما تو تعريفش هميشه دعواست


    اگر دلت تپيد و لايق شدي
    عزيز من، بدون که عاشق شدي!


    + يه دوست 

    سلام. يکي از موارد قبل از ازدواج که وجودش ضروري است:
    اسمش: به دل نشستن، است... (عشق نيست به دل نشستن است)


    گاهي طرف مقابل ما فقط به دل ما نشسته و ويژگي هاي مهم و لازم ديگر را ندارد، اينجاست که خيلي بايد مراقب بود که ازدواج اشتباهي صورت نگيرد


    اين يک ويژگي لازم و در مواردي خطرناکه، انگار که شما هدفي داشته باشيد وبراي رسيدن به آن مجبوريد از لبه ي تيغي راه برويد، اگر با عجله برويد (صِرف اين که طرف به دلتان نشسته آسيب جدي و عمري مي بينيد)، اما اگرصبور باشيد مي توانيد بقيه موارد را بررسي کنيد ...


    ببينيد چه مسائلي در زندگي شما اصل است يعني برايتان مهم است که حتما اون کارها رو انجام بديد خودتون بهتر مي دونيد مثلا روي يک سري مسائل حساسيت ويژه اي داريد*


    وببينيد براي طرف چه مسائلي در زندگي اصل است و نسبت به شما چه ديدي دارد، هرکسي قبل از اينکه ازدواج کند در ذهنش تصورات ويژه اي را درباره همسرخوب مي پروراند، و برايش مهم است ،که اگر ندانيم پس از مدتي که از عقد يا ازدواج بگذرد آن مسائل که با آنها بزرگ شده ايم (وبرايمان دروني شده) سر باز مي کند وطبعا از همسر خوبمون انتظارِ داشتن آن ويژگي ها را داريم،


    پس الان همه چيز را با دقت بررسي کنيد، دنبال کسي نگرديد که دقيقا شبيه شما باشد چون چنين کسي وجود ندارد / دنبال کسي باشيد که در اصول باشما هم فکر باشد يعني درباره موارد مهم زندگي با شما تضاد فکري نداشته باشد:مثل تفکرنوع پوشش،برخي قوانين خاص اخلاقي افراد و... خودتون بهتر مي دونيد که تحقيق خيلي مهمه .
    و
    نگران نباشيد...كه عذب بمانيد

    ولي بعد از متاهل شدن بايد خيلي متعهد بشيد


    --------------------------------------------------


    *حتما آن خصوصيت هاي خاص اخلاقي را مد نظر داشته باشيد وگرنه مجبور خواهيد شد از مطلوب هاي خود به خاطر همسرتان بگذريد چون همسر از علايقتان مهمتر است و رسيدن به علايق بعد از ازدواج نصف مي شود. پس بهتر است قبل از ازدواج کسي را انتخاب کنيد که با هم علايق نزديکي داشته باشيد از نظر اصول/ صِرف پسنديدن رنگ و غذا و رشته درسي و.... نمي توان گفت تفاوت يا تشابه نظر وجود دارد.

    + يه دوست 

    سلام


    اول عشق وعاشقي نگاهه...
    نمي دونم مجرديد يا متاهل
    اما بيشتر مجردها، وقت آزاد تري دارند براي اينترنت و...
    اگه ازدواج کني نظرت راجب زمين و زمان عوض خواهد شد


    چون محبت عميق همسرت وجودت را پرخواهد کرد


    بعد دلت مي خواهد همه جا با همسرت بروي همه کاري برايش انجام دهي


    هرگز نمي فهمي يا نمي پرسي آن چيزي که در درونت را ازمحبت او لبريز کرده ازکجا آمده

    آخه دروجود توچه انفجاري رخ داده که اينجوري بيقرارديدن و بودن با او شدي

    عاشقش خواهي شد وباورت هم نمي شود کسي را اينقدر دوست بداري

    کلا خودت هم ديگر خودت را نمي شناسي

    (البته مجردها الان به اين نوشته ها مي خندند ولي اونوقتي که اين بلا هاسرشون بياد اونوقت من مي خندم)بذار اين بلا بين تو همسرت پيش بياد
    مواظب باش دراثرمرور زمان وراحت شدن خيالت ازوصال، هرگز اين عشق برايت به روزمرگي تبديل نشود


    صد البته اصل پاکدامني ربطي به مجردي و متاهلي ندارد کسي که پاکدامن باشد مجرد يا متاهل فقط با حلال خداست


    وهميشه يادت باشد همسرت همان کسي است که اول ازدواج قلبت از نگاهش سخت به تپش مي افتاد


    وصحبت با او وداشتنش آرزويت بوده... عاشق روي جواني خوش نوخواسته ام وزخدا صحبت اورا به دعا خواسته ام
    اما اگر ازدواج نکني وحتي درخودت تفکر هم نکني، صد البته هرچه از جواني ات بگذرد هميشه درافسوس لحظه قبل مي گذرد (اينو استادم مي گفت: شهوت تمام شدني است (با ازدواج) اما هوس تمامي ندارد(مثل تشنه اي که آب شور مي خورد)


    مبر طاعت نفس شهوت پرست هرساعتش قبله اي ديگر است-نه که نفس و نيازتو سرکوب کني ها


    اگه دستت مي رسه با حلال سير و ساکتش کن،


    اگه نمي توني ازدواج کني بگوخدا من مي خوام به حرفت گوش کنم، ولي نمي تونم، خودت بدادم برس؛


    «امام کاظم عليه‏السلام : إنّ العاقِلَ الّذي لا يَشغَلُ الحَلالُ شُکرَهُ ، ولا يَغلِبُ الحَرامُ صَبرَهُ
    خردمند کسى است که حلال مانع شکرش نمى‏شود و حرام بر شکيبايى او چيره نمى‏گردد .»


    حواسمون به چشم و نگاهمون هم باشه انشا الله. اگه چشم ببنديم هم نديدني مي بينيم + امام رضا دلم خيلي گرفته آقا طلبم نميکني ،


    هم اسير آدمهاي حراج شده نمي شويم...

    + يه دوست 

    سلام


    بعضي از ازدواج هايي که اطرافمون صورت مي گيره و به بن بست خورده، از ابتدا در مسيرکامل، يا حداقل کم نقص بوده ؟؟


    نبوده؟


    مي دونيد متاسفانه وقتي آدم تو بعضي زندگي ها علي رغم بستن پيمان آسماني بي وفايي مي بينه شما بگيد...


    سوال:درصد وفاداري محبت هاي خياباني چقدره؟


    احياناجواب:خيلي بالاست؟ طرف عاشقمونه منم عاشقشم


    سوال:چرا در حد خيابون مي مونه؟


    احياناجواب:چون طرف علاوه بر اينکه خيلي عاشقمه فعلا امکانشو نداره ،


    يا پدرمادرش رضايت نمي دهند به ازدواج ما ،


    يا مثلا سربازي نرفته ، ولي خيلي دوستش دارم ها


    اونم منو دوست که نه عاشقمه


    در مورد ازدواج هم منظورم اينه که ازدواج هاي موفق و نادر کم نيست هرچند در اطرافمان نبينيم يا کم باشه


    من فکر مي کنم دليل به گرفتاري خوردن ماها همون جور که تو قرآن هست نتيجه کارهاي خودمان است


    ببينيد


    يکي پدرو مادرش ندانسته باعث يه ازدواج نابه جا برايش مي شوند


    يکي خودش اصرار ازدواج با شخصي رو داره و بعد متوجه اشتباهش ميشه


    به جان هركي دوست داري اين دروغ نيست يك زندگي يك زندگي به اين دچار شده


    خلاصه دنيا با غم وشادي ها پيچيده است


    چه مجرد چه متاهل!!!


    («فاستقم کما امرت و من تاب معک» (هود 112))


    اگه آدم بتونه تو هر مرحله از زندگي باتوکل به خدا انشا الله طوري تصميم بگيره که بعد ها افسوس نخوره خيلي خوبه


    خداحافظ

    روشن تريم ستاره ام مي خواهمت،مي خواهمت

    عالي


    پاسخ

    ممنون كه نظر دادين! خيلي شعر قشنگي بود