• وبلاگ : عشق و عاشقي
  • يادداشت : داستاني سراسر از عشق
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    چي بگم ... نميدونم ...

    عشق ... چه داستان زيبا و دردناکي بود...

    اين دنيا با غاشقاي واقعي چه کارا که نميکنه ...

    اگه اين يه داستان بود ،اما من در واقعيت ديدم ...

    پاسخ

    اره عاشقي اينجوري ديگه