• وبلاگ : عشق و عاشقي
  • يادداشت : داستان عشقي غم انگيز
  • نظرات : 17 خصوصي ، 198 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نازي 

    اشکم دراومدچون داشتم آهنگ وبلاگت روباصداي بلندگوش مي کردم واين داستان رومي خوندم مثل يه فيلم ازجلوي چشمام ردمي شدندواون جمله که بهارمرد روخوندم وگريه کردم.خيلي ناراحت شدم .