<عشق - عشق و عاشقی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عشق و عاشقی
چهارشنبه 87 آذر 13 ساعت 9:4 عصرقواعد دوست داشتن
زندگی زوجین مانند یک بازی است که مهره های آن دائم در حال جابه جایی هستند. در بهترین حالت آن دو نفر مانند چراغ مه شکن هستند و راه یکدیگر را روشن می کنند. همچنین نقاط ضعف هم را آشکار می کنند که موجب رشد دو طرف و پایداری علاقه می شود اما این تعادل را چگونه می توان حفظ کرد؟ خیلی ساده و با رعایت قواعد بازی می توان این کار را انجام داد. مهمترین قواعد دوست داشتن که برگرفته از سایت تبیان است به قرار زیر می باشد. اولین نکته ای که باید مد نظر داشت این است که هنگام صحبت با همسر خود توجه داشته باشید که زمان و مکان صحیحی را انتخاب کرده اید. نباید با طعنه یا خشونت صحبت کرد. احساسات خود را هنگام گفتگوهای منطقی زیاد به بازی نگیرید. از گله کردن بپرهیزید. به یک توافق برسید. تشویق و تحسین در زندگی های موفق نقش بسیار مهمی برعهده دارند.
-خود را دوست بدارید: کسی که اعتماد کافی به خود ندارد نمی تواند از احساسات طرف مقابل به درستی قدرشناسی کند. به این ترتیب موفق می شوید که دست از کار کردن مانند سیندرلا بردارید. این در صورتی است که خود را به درستی ارزیابی نکرده باشید. برنامه خود را تغییر دهید. شعارتان این باشد «بهترین چیزها برای خودم»! برای خود چیز تازه ای بخرید، به سینما بروید. کسی که با خودخواهی به برآورده کردن خواسته ها و اهداف خود بیندیشد، نتیجه عکس آن را می گیرد. علاقه به خود در اثر ارتباط عاطفی و روحی با «همسر» به دست می آید، نه در حل کردن مشکلات به تنهایی.
- مسئولیت خود را برعهده بگیرید: هر کس طراح خوشبختی خود است. به این ترتیب موفق می شوید; اگر فکر می کنید خوشبختی در دوستی خود به خود به وجود می آید، در اشتباه هستید. علاقه هم مانند یک غذای لذیذ باید درست شود. فعال شوید! دوستی ایده آل محصولی از عقاید، اهداف و همکاری است. باید سوال زیر را برای خود مطرح و آن را حل کنید، آیا اصلا به زندگی زناشویی علاقه ای دارید؟ همسر شما باید دارای چه ویژگی هایی باشد؟ در کجا می توانید او را بیابید؟ و هنگامی که او را یافتید باید بین واقعیت و تصورات خود تعادلی برقرار کنید.
- به خود وقت بدهید: زن و شوهر باید با صرف وقت و صبر زیاد، نخ های زندگی خود را به هم گره بزنند، به این ترتیب موفق می شوید که زندگی زناشویی خود را خانه ای ببینید که باید آن را بسازید و عشق یکی از مصالح اصلی آن است. برای این که ساختمان محکم ساخته شود، باید پایه های محکمی برای آن بریزید. شما باید برای کشیدن نقشه و پیاده کردن آن در ساختن این خانه آرامش و زمان زیادی صرف کنید. این موضوع در مورد ارتباط دو نفر هم صدق می کند.اگر شما برای رسیدن به علاقه ای عمیق، عجله به خرج دهید، در خاتمه چیزی به دست خواهید آورد که فقط شبیه یک ارتباط است. اما معلوم نیست که این ارتباط در مواقع بحرانی هم دوام پیدا کند، بنابراین در بیان نظرات خود و پذیرفتن نیازهای طرف مقابل رک و صریح باشید.
- بر ترس های خود غلبه کنید: آیا گمان می کنید که رشد، تکامل و سرزندگی در درازمدت جایی در زندگی زناشویی شما نخواهد داشت؟ دوستی واقعی، رد و بدل کردن دائمی افکار است. به این ترتیب موفق می شوید که لیستی از مسائل مهم تهیه کنید. ترس های خود را بشناسید. شما در کجا جلو خود و همسر خود را می گیرید و مانع پیشرفت رابطه می شوید؟ چه چیزی موجب رنجیدگی شما می شود؟ در چه مواردی می توانید با گذشت باشید؟ با همسر خود صحبت کنید که چگونه می توان با موانعی که در ارتباط شما وجود دارد، مبارزه کرد؟
- از کلمات صحیح استفاده کنید: لحن صحبت در یک ارتباط زناشویی نقش مهمی دارد. پس از سپری شدن دوران اولیه زندگی، باید با همسر خود گفتگوهای زیادی داشته باشید تا بتوانید یکدیگر را بهتر درک کنید. هنگام صحبت با همسر خود توجه داشته باشید که زمان و مکان صحیحی را انتخاب کرده اید. نباید با طعنه یا خشونت صحبت کرد. احساسات خود را هنگام گفتگوهای منطقی زیاد به بازی نگیرید. از گله کردن بپرهیزید. به یک توافق برسید. تشویق و تحسین در زندگی های موفق نقش بسیار مهمی برعهده دارند. برای هر انتقاد باید 5 نکته مثبت را هم در نظر بگیرید.
- رفتاری قاطع و در عین حال منصفانه داشته باشید: آیا شما در بن بستی قرار دارید و نمی دانید چگونه باید از آن خارج شوید؟ همواره در زندگی زناشویی وضعیت هایی وجود دارند که با توافق دو طرفه، هیچکس احساس مغبون شدن نمی کند. به این ترتیب موفق می شوید. اولین قدم «قبول داشتن همسر» است. بعد باید نتیجه مورد نظر خود را تعیین کنید. همواره در تمام مسائل توافقی وجود دارد که هر دوطرف را راضی کند.
- در تغییرات با یکدیگر همکاری کنید: هیچ چیز ثابت نیست. در زندگی زناشویی تغییرات غیر قابل اجتناب هستند. تغییر شغل، تولد فرزند و ... مسائلی هستند که زن و شوهر باید با هم بر آن غلبه کنند. انعطاف پذیری علاوه بر این که یکی از پایه های مهم زندگی است، یکی از مهمترین خصوصیات افرادی است که برخورد بهتری در حل مشکلات دارند. پذیرفتن تغییرات با انعطاف پذیری یعنی وداع با چیزهایی که در گذشته وجود داشته است. تغییرات همواره موجب تغییر روند بازی می شوند. حال باید رفتاری جدید در پیش گرفت. تغییرات سه مرحله دارند:
الف- هنوز همه چیز آشناست وهر کس می داند چه باید بکند.
ب- چیزهای آشنا شروع به از بین رفتن می کند و حال باید فعال بود.
ج- هر یک از افراد خانواده در چارچوب تغییر مورد نظر، خود را تطبیق می دهد.
- جمع بندی رابطه: همانطور که اتومبیل خود را نزد تعمیرکار می برید، باید از رابطه خود هم مراقبت به عمل آورید. کنترل دائمی ارتباط موجب حل راحت تر مشکلات و اختلافات احتمالی می شود. به این ترتیب موفق می شوید که هر روز کاملا آگاهانه برای همسر خود وقت بگذارید. از او بپرسید که روز خود را چگونه گذرانده است و به چه فکر می کند. ارتباط مانند یک باغچه است، باید از آن مراقبت کرد، در غیر این صورت پژمرده می شود.
- ارتباط خود را تازه و شاداب نگه دارید: راز داشتن ارتباط خوب و درازمدت این است که دائم به آن رسیدگی کنید. به این ترتیب موفق می شویدکه گاهی اوقات او را به طرز مطبوعی غافلگیر کنید. به پیک نیک بروید، تا جایی که امکان دارد با هم بخندید. اتفاقاتی را به خاطر بیاورید که هر دو در آنها نقش داشته اید. در برخی موارد موضوعات کوچک را همواره رعایت کنید. بعضی از این مسائل همیشه ثابت مانند لنگری هستند که کشتی احساسات را در دریای توفان نگه می دارند و شما را به آرامش می رسانند.
- آرامش خود را حفظ کنید: باید کاملا آگاهانه قواعدی را رعایت کنید، زیرا زمانی می رسد که شما به زندگی روزمره خود باز می گردید. به این ترتیب موفق می شوید که هویت همسر خود را بپذیرید این هنر بزرگی است که هویت همسر خود را بپذیرید و به آن احترام بگذارید و درعین حال خود را هم فراموش نکنید. به ایده آل های خود وفادار بمانید و ارتباط خود را با دوستانتان قطع نکنید.
متن فوق توسط: عاشق معشوق نوشته شده است| نظرات عشاق دیگر ( نظر)
سه شنبه 87 آبان 28 ساعت 5:35 عصرعظمت عشق
روزی روزگاری در جزیره ای دور افتاده تمام احساسها در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی
می کردند
خوشبختی. پولداری. عشق. دانائی. صبر.غم. ترس.......هر کدام به روش
خویش می زیستند .تا اینکه یک روز دانائی به همه گفت: هر چه زودتر این جزیره را ترک
کنید زیرا به زودی آب این جزیره را خواهد گرفت اگر بمانید غرق می شوید.
تمام
احساسها با دستپاچگی قایقهای خود را از انبارهای خانه های خود بیرون آوردند وتعمیرش
کردند.همه چیز از یک طوفان بزرگ شروع شدوهوا به قدری خراب شد که همه به سرعت سوار
قایقها شدندوپارو زنان جزیره را ترک کردند.
در این میان عشق هم سوار قایقش بود
اما به هنگام دور شدن از جزیره متوجه حیوانات جزیره شد که همگی به کنار جزیره آمده
بودند و وحشت را نگه داشته بودندو نمی گذاشتند که او سوار بر قایقش شود.
عشق به
سرعت برگشت و قایقش را به همه حیوانات و وحشت زندانی شده سپرد.
آنها همگی سوار
شدند و دیگر جائی برای عشق نماند.!!!!!!!!!
قایق رفت و عشق تنها در جزیره ماند.
جزیره هر لحظه بیشتر به زیر آب میرفت و عشق تا زیر گردن در آب فرو رفته بود.
او
نمی ترسید زیرا ترس جزیره را ترک کرده بود. فریاد زد و از همه احساسها کمک خواست.
اول کسی جوابش را نداد. در همان نزدیکی قایق ثروتمندی را دید و گفت:ثروتمندی
عزیز به من کمک کن.
ثروتمندی گفت: متاسفم قایقم پر از پول و شمش و طلاست و جائی
برای تو نیست.
عشق رو به (غرور) کرد وگفت: مرا نجات می دهی؟
غرور پاسخ داد:
هرگز تو خیسی و مرا خیس میکنی.
عشق رو به غم کرد و گفت: ای دوست عزیز مرا نجات
بده
اما غم گفت: متاسفم دوست خوبم من به قدری غمگینم که یارای کمک به تو را
ندارم بلکه خودم احتیاج به کمک دارم.
در این حین خوشگذرانی وبیکاری از کنار عشق
گذشتند ولی عشق هرگز از آنها کمک نخواست.
از دور شهوت را دید و به او گفت: آیا
به من کمک میکنی؟ شهوت پاسخ داد البته که نه!!!!!
سالها منتظر این لحظه بودم که
تو بمیری یادت هست همیشه مرا تحقیر می کردی همه می گفتند تو از من برتری ، از مرگت
خوشحال خواهم شد
عشق که نمی توانست نا امید باشد رو به سوی خداوند کردو گفت
:خدایا مرا نجات بده
ناگهان صدائی از دور به گوشش رسید که فریاد می زد نگران
نباش تو را نجات خواهم داد.
عشق به قدری آب خورده بود که نتوانست خود را روی آب
نگه دارد و بیهوش شد.
پس از به هوش آمدن خود را در قایق دانائی یافت
آفتاب
در آسمان پدیدارمی شد و دریا آرامتر شده بود. جزیره داشت آرام آرام از زیر هجوم آب
بیرون می آمد
و تمام احساسها امتحانشان را پس داده بودند
عشق برخواست به
دانائی سلام کرد واز او تشکر کرد
دانائی پاسخ سلامش را داد وگفت: من شجاعتش را
نداشتم که به نجات تو بیایم شجاعت هم که قایقش از من دور بود نمی توانست برای نجات
تو بیاید
تعجب می کنم تو بدون من و شجاعت چطور به نجات حیوانات و وحشت رفتی؟
همیشه میدانستم درون تو نیروئی هست که در هیچ کدام از ما نیست. تو لایق
فرماندهی تمام احساسها هستی.
عشق تشکر کرد و گفت: باید بقیه را هم پیدا کنیم و
به سمت جزیره برویم ولی قبل از رفتن می خواهم بدانم که چه کسی مرا نجات داد؟؟
دانائی گفت که او زمان بود.
عشق با تعجب گفت: زمان؟؟!!!!!
دانائی
لبخندی زد وپاسخ داد: بله چون این فقط زمان است که می تواند بزرگی و ارزش عشق را
درک کند.72
متن فوق توسط: عاشق معشوق نوشته شده است| نظرات عشاق دیگر ( نظر)

درباره خودم
عشق و عاشقی
مدیر وبلاگ : عاشق معشوق[62]
نویسندگان وبلاگ :
معشوق (@)[4]


خودم عاشق یکی هستم که خیلی دوسش دارم و این وبلاگ را بهش تقدیم میکنم
لوگوی من
عشق و عاشقی
لوگوی دوستان من


<





Powered by WebGozar

کدهای جاوا وبلاگ

قالب وبلاگ