خواستم بدونی که خیلی دوست دارم
من خیلی غصه دارم
هیچ مونسی ندارم
تو اسمون ستاره است حتی اونم ندارم!
تا کی باید به دل بگم بساز بساز بسوز بسوز
تا کی باید به دل بگم که چشمات به در بدوز تا کی باید گریه کنم از دست کار روزگار تاکی باید بباره چشمام مثل ابر بهار
کی میگه تنهایی سخت نیست به خدا تنهایی سخته
الهی بی کس نشینی بخدا بی کسی سخته اینم از بخت بد ماست راضیم هر چی خدا خواست
ای خدا برسم به دادم ای خدا تنهایی سخته
سلام به نگار خودم محبوبم!!!!!!
امروز می خوام یه شعر رو بهت تقدیم کنم!!!!
اخه میدونی تو خیلی دوست داشتنی هستی من خیلی به وجودت در کنار خودم افتخار میکنم پس همیشه در کنارم باش!!! قول بده که منو هیچوقت تنها نذاری باشه گلم ممنون بای!!
خانه خراب تو شدم به سوی من روانه شو
سجده به عشقت می زنم منجی جاودانه شو
ای کوه پر غرور من سنگ صبور تو منم
یک لحظه ساز عاشقی عاشق با تو بودنم
روشن تریم ستاره ام می خواهمت،می خواهمت
تو ماند گاری در دلم می دانمت،می دانمت
ای همه وجود من نبود تو نبود من
سلام به گل بدقول خودم
شاید تعجب کردی که چرا بهت گفتم بدقول!!!!!! میدونی تو واقعن خوب بلدی دلمو بشکنی!!!!!!! مگه قرار نبود ازم احوال بگیری پس چی شد؟؟؟ مگه نگفتی که تو شرایط سخت کنارمی پس چی شد؟؟؟؟ من اینجا دارم از دلتنگی میمیرم مخصوصن الان که یه دلهره جدید هم واسم پیش اومده!!
کاش کنارم بودی!!!! میدونی تو منو مبتلا به عشقت کردی واسه همینه حتی اگه مثل الان احساسمو هم نادیده میگیری من از عشقت دست بر نمیدارم!!!!!نمیدونم چرا داری اینکارو میکنی شاید میخای ببینی من چقدر به عشقت پایبندم!!؟؟مطمئن باش تنها کسی که کلید قلب منو داره و اجازه داره بیاد تو توئی!!!!!!!اینم بدون من حاضرم واسه دیدن یه لبخندت هر کاری بکنم پس اینقدر منو منتظر نذار!!!!!!! تو عشق منی !!
I LOVE U MY DEAR
و ای کاش تو در کنارم بودی ، باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای ،
دلم
بدجور برای تو تنگ است ... باورم نمیشود که رفته
ای....
معشوقا سلام!!!
پیش از این فکر نمیکردم که اینگونه در دامان عشق اسیر شوم واینگونه به زانو در آیم!!معشوقا قبل از اینکه دچار عشقت شوم نمیدانستم عشق چیست؟عاشقان را دیوانه میپنداشتم!!اکنون که مدتی است از عاشق شدنم میگذرد عشق را در درون خود یافتم!! عشق اتشی است که جان عاشق را شعله ور میسازد تا به تمنای وصالش پاسخ داده شود!! آه ای عشق به راستی تو چیستی؟ نمی توان تو را لمس کرد و نه دید تو فقط احساسی!! احساسی که اینگونه مرا به زانو در آوردی!!از زمانی که تو را دیدم دلم دیگر تاب جدا شدن نداشت اما تو گفتی جدایی زیباست چون هر جدایی را وصالی است و من در انتظار وصالم! آه ای جدایی که تو را ایجاد کرد؟تو مرا آتش زدی!! دل بیچاره همچون مرغی در عشق میسوزد و در پی التیامی است و هماره خود را مشغول خاطرات میکند اما نمیداند که خاطرات همچون نفتی شعله بر جانش میکشد! اری راست می گویند دل دیوانه است ان هم چه دیوانگی لذت بخشی!!اری من این دیوانگی را دوست دارم
الا یا ایها الساقى! ز مـــى پُر ســــاز جامم را که از جـــانم فــــرو ریزد، هواى ننگ و نامم را
از آن مى ریز در جـــامم کــه جانم را فنا سازد برون سازد ز هستى، هسته نیرنگ و دامم را
از آن مى ده که جانم را ز قید خود رها سازد به خود گیـــرد زمـــــامم را، فرو ریزد مقامم را
از آن مى ده کــه در خلوتگـــــه رندان بیحرمت به هم کــوبد سجودم را، به هم ریزد قیامم را
نبـــــودى در حـــریمِ قدسِ گلــــرویان میخــانه که از هـــر روزنـــى آیم، گلى گیرد لجامم را
روم در جـــرگه پیران از خــــــود بىخبر، شاید برون ســـازند از جــانم، به مى افکار خامم را
تـــو اى پیــــک سبکباران دریــــاى عدم، از من به دریادارِ آن وادى، رســـان مدح و سلامم را
به ســـاغر ختم کردم این عدم اندر عدم نامه به پیرِ صومعه بــــرگو: ببین حُسن ختــامم را